تبارشناسی سکوت
مجید نصرآبادی
آدمی با سخن گفتن هست که میشناسد و شناخته میشود. سخنگویی خصیصهی آدمی است. فهم آدمی در سخن گفتن نهفته است و عیب و هنرش در همین فنّ شریف نمود مییابد.
انسان به مدد زبان است که از عالم حیوانات تمایز مییابد. زبان و ابزار دو امکان حیاتی در ساخت اجتماعی انسان هستند که تاریخ بشری را صورتبندی کرده و ساحتی تمدنی برای این گونه آفریده است.
کودکان هنگامی که سخن گفتن میآموزند در بکار گیری از آن، هیچ آداب و ترتیبی ندارند و همین امر سخن کودکانه را شیرین و جذّاب کرده است. کودکان که هنوز حقیقت سخن ناراست را نیاموخته، بیپروا سخن میگویند و بزرگان را بر آن میدارند تا سخن راست را از کودکان بیاموزند و این حقیقتی تلخ است که کودک، دروغ را از بزرگان میآموزد و سخن نگفتن را.
سخن گفتن یکی از مصادیق شهوات انسانی است و همه خواهان سخن گفتن و شنیدن هستند اما چه میشود که سخن گفتن در "فرهنگ سکوت" از نطفه خفه میشود و ظهور و بروزی نمییابد. سخن را چه میشود که تجلّی نمییابد و در پستوی ذهن نهان میماند. فرهنگ سکوت با آدمی چه میکند که این قوهی شیرین را به تلخترین وجه ممکن در طبع آدمی، نهادینه میکند.
اما همین شهوت سخنگویی که تاریخ بشر را ساخته و پرورده کرده است برنهادی ( آنتیتزی ) دارد که "فرهنگ سکوت" است.
چگونه میشود آدمی که شهوت سخنگویی دارد را وادار به سکوت کرد؟ آیا همانطور که تاریخ بشری زائیده بهرهگیری و بهرهوری از "قدرت سخن" است، "فرهنگ سکوت" نیز در شاکلهی تمدنی نقش داشته است؟ آیا سکوت از مصادیق معنادار است؟ آیا همانگونه که سکوت در موسیقی از مصادیق معنادار صدا هست، سکوت شخصی و جمعی انسانها نیز نشانهای از معناداری است؟
از منظر روانکاوانه گروهی از تیپهای شخصیتی درونگرا هستند. کارل گوستاویونگ که برای نخستین بار این تیپ شخصیتی را صورتبندی میکند، یکی از ویژگیهای این گروه را گوشهگیر بودن و تمایل به سکوت میداند. درونگرا بودن در نظر بسیاری برابر با میل به سکوت شناخته میشود اما اگر از همین منظر بسیاری از بزرگترین شخصیتهای تاثیرگذار تاریخ را بررسی کنیم شاهد ظهور و بروز قدرتی نهفته در همین طیف به ظاهر ساکت خواهیم بود.
سوزان کِین در کتاب "قدرت سکوت" به نقش تاثیرگذار درونگراها در تاریخ بشری میپردازد و از قدرت بالقوهای نام میبرد که در پس شخصیت درونگراها نهفته است. افرادی چون بیل گیتس، آبراهام لینکلن، تولستوی، انیشتن، گاندی و ... از منظر روانکاوانه درونگرا تعریف میشوند اما از منظر اجتماعی از نقشی تعیینکننده در سرنوشت بشری برخوردار بودند. این باور یونگی که درونگرایی برابر با سکوت و تمکین است بنا به شواهد تاریخی، مصادیق تام ندارد.
از منظر زیستی نیز ریچارد داوکینز در کتاب "ژن خودخواه" پاسخی زیستشناسانه به این رویکرد خاموشی گونه بشر میدهد: سکوت واکنشی زیستی برای بقاست. ژنهای ایثارگر در برابر ژنهای خودخواه، توانایی بیشتری در اعتراض و سکوت نکردن دارند. ژنهای ایثارگر همان کسانی هستند که قابلیت شهادت را دارند و جان خویش را فدای جمع میکنند.
سخن گفتن امری اجتماعی است و نگفتنش نیز. در مواجهه با دیگری است که گُل سخن میشکفد و با اظهار آن آدمی به رشد و تکامل میرسد. تا دیگری نباشد سخن گفتن ضرورتی نمییابد و با دیگری هست که شعله سخن در میگیرد. اینکه سخنگویی با روان آدمی نیز درهم تنیده است و تاثیر حالات روانی در ارائه آن موثر است، امری مسلم است اما ضرورت سخنگویی و سکوت را دیگری است که تعیین میکند و همین مسئله از سخنگویی، امری اجتماعی میسازد تا روانی.
تنها قدرت و سرکوب است که انسان را وادار به سکوت میکند.
فرهنگ سلطه و اقتدار مهمترین عامل ساماندهی "فرهنگ سکوت" است. مراجع سلطهگر که به تمامی نهادهای اجتماعی نفوذ دارند به شکلی سیستماتیک فرهنگ سکوت را در زمینههای مختلف گسترش میدهند. اولین نهاد اجتماعی که سرکوب سخن گفتن را اعمال میکند، نهاد خانواده است. این والدین هستند که سکوت را به کودک آموزش میدهند و این که چه و چگونه سخنی را کی و کجا بگوید. پس از خانواده سایر نهادهای اجتماعی همچون آموزش و پرورش، نهادهای دینی و ایدئولوژیکی، سیاسی و ... در صورتبندی "فرهنگ سکوت" نقش موثری دارند.
بسیاری از جوامع ابتدایی تا مدرن، همیشه با مسئله سکوت درگیر بودند. تابوها در قبایل ابتدایی، شیوهای از محرماتی بودند که سکوت در مورد آنها اعمال میشد. همین تابوها هستند که در زبانشناسی به شکلگیری "زبان مخفی" یا "آرگو" کمک میکنند. در حقیقت آرگو واکنشی به گریز از "فرهنگ سکوت" است؛ گفتن از آنچه که ناگفتنی است.
بدین ترتیب در جامعهی دیکتاتوری، توتالیتری و اقتدارگرا "فرهنگ خاموشی" جزئی از شاکلهی رفتاری کنشگران اجتماعی میشود. در "فرهنگ خاموشی" حرف مُفت زیاده زده میشود اما "سخن" در میان نیست. حاکمیت اجازهی پراکندن "تخم سخن" را نمیدهد و آن را در نطفه خفه میکند چرا که تنها باید یک صدا شنیده شود و آن هم صدای حاکم است. وقتی از "سخن" گفتن حرف به میان میآید و یا از رشد فزایندهی "فرهنگ سکوت" در یک جامعه، مراد قابلیت شکلگیری گفتمان یا دیسکورس در یک جامعه است. حاکمیت اقتدارگرا اجازه شکلگیری گفتمان را نمیدهد و مخالفین منش و روش حاکم را باید بپذیرند. این قدرت حاکم است که گروههای معاند خویش را وادار به سکوت میکند.
مونولوگ یا تکصدایی شیوه رایج تمامی حکومتهای اقتدارگراست و حاکم برنمیتابد که پلی فونیک یا چندصدایی خواب دیگران را آشفته سازد.
بسیاری از مردم که در "فرهنگ خاموشی" رشد میکنند و بالنده میشوند، "سخن نگفتن" را میآموزند و شیوههای سکوت را فرا میگیرند. در این فرهنگ تفاوتی میان نباتات و جمادات با انسان نیست و انسان تبدیل به ناانسان میشود.
اگر سکوت را مصداق یا نشانه بدانیم این سکوت آدمی تنها یک معنا ندارد. سکوت آدمی به عنوان یک نشانهی رفتاری فقط دال بر یک مدلول نیست و میتواند دارای معانی متفاوتی باشد. سکوت هم میتواند ناشی از ترس باشد و هم دوراندیشی. سکوت هم واکنشی انفعالی است و هم فرصتی برای تصمیمگیری. سکوت هم بیانگر ضعف است و هم قدرت. به عبارتی دیگر، مخاطب سکوت نمیتواند در برابر این کنش رفتاری به معنایی واحد اشاره کند.
وقتی ما با سکوت کثیری از مردمان یک سرزمین در یک وضعیت استثنائی سیاسی مواجه میشویم این گرفتاری در بحران سیاسی و سکوت مردم در برابر رفتارهای حاکمیت را نمیتوان تنها به یک معنای خاص تقلیل داد. سکوت به عنوان نشانه، معانی بسیاری در خود نهفته دارد. سکوت میتواند ناشی از ترس مردم باشد یا میتواند دالی بر خشم نهفته باشد. سکوت گاه نشانه تایید میشود و گاه تکذیب.
ارزیابی از سکوت جمعی در بزنگاههای اجتماعی یا سیاسی کاری دشوار است. هر گروه اجتماعی یا سیاسی میتواند با رصد کردن شواهدی از این مصداق سکوت، معانی مورد نظر خویش را استخراج کند اما آنچه که مبرهن میباشد این است که قدرت سرکوب سخنگویی و هزینهی آن، بسیاری را وادار به سکوت میکند تا از ژن خودخواه خویش محافظت کنند ولی این صیانت از نفس را نباید با ترس یکی انگاشت. نهاد بیقدرتان خاموش همیشه انبار باروتی است که قدرت خویش را در سکوت نهفته میدارد. سکوت قدرتی نهفته دارد که درونش آتشفشانی با گداختهترین مواد مذاب است. همیشه تحلیلهای اشتباه از مصادیق، ما را به پرتگاهی هدایت میکند که راه بازگشت را سخت و جانکاه مینماید.
۲۲ مهر ۱۴۰۱
ویرایش در ۱۷ آذر ۱۴۰۱
Crisis ...
ما را در سایت Crisis دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : greeka بازدید : 89 تاريخ : سه شنبه 13 دی 1401 ساعت: 16:53