فرهنگ توصیفی یا فرهنگ دستوری

ساخت وبلاگ

فرهنگ'>فرهنگ توصیفی یا فرهنگ دستوری


مجید نصرآبادی


فهم آدمی و کنش‌های او تابعی از روان و اجتماع است. معمولاً میان روانشناسان و جامعه‌شناسان در رابطه با میزان تاثیرپذیری فهم و کنش آدمی از روان و اجتماع، مناقشات بحث‌انگیزی وجود دارد اما نقش جامعه در این میانه پررنگتر است.
جامعه توسط سازوکارهای گوناگونی بر روی فهم و رفتار انسان‌ها تاثیر می‌گذارد که یکی از مهمترین آنها "فرهنگ" است.
چیستی فرهنگ و چگونگی تشخیص آن، همیشه از مباحث مطرح شده توسط اندیشمندان معاصر هست. تعریف "فرهنگ" دشواری‌های خاص خود را دارد چون از گستردگی، ابهام و درهم‌تنیدگی برخوردار است.
فرهنگ را یک مفهوم گسترده‌ می‌دانند که شامل باورها، ارزش‌ها و رفتارهای مطابق با هنجار‌های موجود در جوامع بشری مطرح شده است. فرهنگ همچنین شامل مجموعه‌ای از دانش‌ها، باورها، هنرها، قوانین، آداب و رسوم اجتماعی و عادت‌های افراد در یک گروه و یا در یک جامعه است. ادوارد بارنت تایلور (۱۹۱۷–۱۸۳۲) فرهنگ را مجموعه پیچیده‌ای از دانش‌ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه خویش فرامی‌گیرد، تعریف می‌کند.
فرهنگ در زبان پهلوی ساسانی به صورت «فره‌هنگ» آمده‌ است که از دو جزء «فره» به معنای پیش و فرا و «هنگ» به معنای کشیدن و راندن، ساخته شده‌است که در نتیجه «فرهنگ» به معنای پیش‌کشیدن و فراکشیدن است.
فرهنگ یا Culture که در لغت از ریشه کشت، زراعت و ترویج است در ادبیات اروپایی نیز از معانی متفاوت و گسترده‌ای برخوردار است که گاه نزدیک به دویست معنا برای آن برشمردند.
همین گستردگی کارکرد معنایی "فرهنگ" باعث شده است که اندیشمندان تعاریف گوناگونی را برای این مفهوم بسازند. تعاریفی که گاه با مفاهیم تمدن، سنّت، دین، ارزش، باور، هنجار، ادب، اخلاق و ... هم‌پوشانی دارد.
تعریف "فرهنگ" در زبان فارسی تا حدودی با معنای "سنّت" در زبان عربی یکی است و هم‌پوشانی دارد. Tradition در زبان انگلیسی که با ترجمه احمد فردید به "فرادهش" برگردان شده است با معنای فرهنگ نیز همخوانی دارد. Tradition/ سنّت/ فرادهش/ فرهنگ، همه یک نقش‌ویژه را فراخوانی می‌کنند: کیفیت زیستی گذشته را به زمان اکنون آوردن و پرتاب آن به آینده.
این ادعای گزافه نیست اگر بگوئیم که با تولد هر انسانی پیش‌ذهنیت‌های مشخصی توسط نهادهای اجتماعی به شخص هدیه می شود. در واقع، فرهنگ و سنّت نرم‌افزارهای از پیش تعیین شده‌ای هستند که با ورود هر انسانی به جهان، توسط زیست‌بومش به او هدیه می‌شود. فرهنگ، ارمغانی است که توسط والدین به فرزندان پیشکش می‌شود.
فرهنگ و سنّت هر دو کارکردی یکسان در فراخوانی گذشته به اکنون دارند اما با دو رویکرد متفاوت. انعطاف‌پذیری فرهنگ نسبت به سنّت بیشتر است و سنّت صُلب‌تر و سخت‌تر از فرهنگ است. سنّت بیشتر با متون مقدس و رویه‌های تخطی‌ناپذیر درگیر است و از تنوع کمتری برخوردار است اما فرهنگ از خصیصه‌ای دینامیک برخوردار است و تنوع‌پذیری و تکثرگرایی بیشتری دارد.
فرهنگ که در راستای کیفیت‌بخشی به زیست انسان است و بر روی تمامی عناصر مادی و معنوی یک زیست‌بوم تاثیر می‌گذارد از پویایی بیشتری برخوردار است و می‌تواند سنّت یک قوم را "روایت‌پردازی" کند. همین خصیصه‌ی روایت‌پردازی خلاقانه در سنّت، از فرهنگ، کارآمدی و پویایی بیشتری عیان می‌سازد.
در عصر جدید که تصادم سنّت‌ها و فرهنگ‌ها سرعت بیشتری گرفته است شکل‌گیری سبک نوین زندگی در حال تبدیل شدن به یک فرهنگ نوین جهانی است که با سرعت بیشتری در حال شکل‌گیری است.
بسیاری از حکومت‌ها در پی حمایت و حفاظت از عناصر فرهنگی خویش هستند؛ عناصری که تعیّنات مادی و معنوی دارد و همین مراقبت از آنها برای‌شان هویت‌ساز و تمدن‌بخش است.
اما هر‌چه به عصر جدید نزدیکتر می‌شویم، شاهد انتحار و اضمحلال بسیاری از خرده فرهنگ‌ها در روایت‌های کلان‌تری هستیم که زائیده فرآیند مدرنیته در جهان است. خرده فرهنگ‌ها و فرهنگ‌های کلان که روزگاری هویت‌ساز بودند در تحت سیطره مدرنیته رنگ باخته یا دگرگون شدند. فارغ از این که صدق و کذب عناصر فرهنگی مدرنیته را مورد بحث قرار دهیم آنچه که عیان است، شکل‌گیری فرهنگ نوین جهانی است که به مدد رسانه‌های شبکه‌ای اجتماعی در حال گسترش است.
در تمام دنیا و در تمام ادوار تاریخ، هر وقت فرهنگ از حالت ترغیبی/ تشویقی Persuasive به سمت تجویزی/ دستوری Prescriptive می‌رود، کنشگران اجتماعی با آن شیوه به مبارزه برمی‌خیزند و مهم نیست که در این میانه حق با چه کسی باشد.
فرهنگ را باید به شیوه‌ای توصیفیDescriptive و نه دستوریPrescriptive مورد بررسی قرار داد. عناصر فرهنگی تمامی فرهنگ‌ها در طول تاریخ دچار اضمحلال و دگرگونی شدند. در مسیر تاریخ از زبان گرفته تا بسیاری از شعائر مذهبی، شاهد استحاله هستیم، تغییراتی که گاه برای امروزه باور نکردنی است.

مجاهدت‌های بسیاری صورت گرفته است تا بسیاری از تعیّنات فرهنگی را زنده یا مرده نگه دارد اما آنچه که کنشگران اجتماعی در باور دارند ضامن مرگ یا بقای آن هویت فرهنگی بوده است.
فرهنگ، یک‌شبه بوجود نمی‌آید و یک‌شبه از میان نمی‌رود. قانون نیز نباید نگران فرهنگ باشد که مدافع یا متخاصم آن باشد. کنشگران اجتماعی بهترین مدافعین یا متخاصمین فرهنگ هستند؛ آنها هستند که تصمیم می‌گیرند با عناصر فرهنگی چگونه برخورد کنند. به هر میزان که قانون تصمیم به دخالت در تثبیت یا تضعیف به نفع یک عنصر فرهنگی بگیرد لاجرم به نفع گروهی و به ضرر گروهی دیگر دست‌بکار می‌شود و این امر یعنی ورود قدرت به "امر سیاسی" است که توازن "امر فرهنگی" را بهم می‌ریزد.
خون‌های بسیاری برای زنده نگه‌داشتن یا از بین بردن یک عنصر فرهنگی در جامعه ریخته شده است و مسلماً خون‌ریزی، خون‌خواهی در پی دارد و خون‌خواهان را در معامله با حذف یا تثبیت آن عنصر فرهنگی بر سر لجاجت می‌آورد. حذف یا تثبیت یک مولفه فرهنگی با شیوه‌های ترغیبی یا تشویقی بهتر به ثمر می‌رسد تا استفاده از خشونت پیدا، پنهان و عریانی که به شکل دستوری از قدرت حاکمیت نیرو می‌گیرد.
عجین‌شدگی امر فرهنگی با امر سیاسی، نه به نفع فرهنگ است و نه به نفع سیاست. در کوتاه مدت شاید بتوان با امر سیاسی، امور فرهنگی را کنترل کرد اما در بلندمدت، سرخوردگی ناشی از تبعات سرکوب، براحتی واکنش‌های منفی را در بستر جامعه نسبت به آن شکوفا می‌کند. تنها با مدارا و مدیریت باید بسراغ عناصر فرهنگی رفت چرا که ذات این امور فرهنگی میل به ماندن دارد و نه از میان رفتن و فقط سرکوب است که می‌تواند از آنها خاطره‌ای در اذهان به یادگار گذارد‌.

+ نوشته شده در سه شنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۲ ساعت 9:36 توسط مجید نصرآبادی  | 

Crisis ...
ما را در سایت Crisis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : greeka بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1402 ساعت: 14:25