زیرا تمامی دریچهها بسته است
مجید نصرآبادی
فیلم مستند "کلکین تنهایی من"
کارگردان: ابوالفضل شکیبا
اصطلاح جوهر در فلسفهی ارسطویی برابر با موجودی است که در گذر زمان و مکان در حرکت است و هر جوهری از صورت و ماده تشکیل شده است. ماده توانایی بالقوهای از جوهر است که از صورتی به صورتی دیگر تبدیل شود. جهت مثال، چند متر پارچه، جوهر است که دارای صورتی است که ماده آن میتواند به شلواری تبدیل شود یا به یک کت و آن کت میتواند در گذر زمان تبدیل به یک دستمال یا هر چیز دیگری از جنس پارچه بشود.
جوهر در زمان و مکان در حرکت است و امتداد مییابد و از صورتی به صورتی دیگر تبدیل میشود اما جوهریت آن همچنان پاینده است.
برخی از ایدهها هستند که در گذر زمان دچار تحول میشوند و از صورتی به صورتی دیگر تبدیل میشوند. ایدههایی که اصالت دارند، قابلیت آن را دارند که به چند ایدهی دیگر به گونهای پیوستار با ایدهی اصلی مجال ظهور و بروز پیدا کنند. ایدهها هم از نظرگاه دکارت از جوهریت برخوردار هستند یعنی میتواند در گذر زمان از شکلی به شکلی دیگر تبدیل شوند. فکر و اندیشه از نظر دکارت یک جوهر مستقل دارد. هر ایدهای، فکری و اندیشهای میتواند در زمان و مکان دیگری به ایده، فکر و اندیشهی دیگری تبدیل شود که در عین حال پیوندی ارگانیک با ایده اولیه داشته باشد. هنرمندان، پیشهوران، صنعتگران، نویسندگان و انسان خلّاقی میتواند از این خاصیّت جوهری برخوردار باشد که ایدههایی که از اصالت و محبوبیت برخودار هستند را در گذر زمان و مکان گسترش دهند. هنرمندان همیشه از این ویژگی بهره جستند و ایدههای ناب را تکرار و گسترش دادند.
ابوالفضل شکیبا، مستندساز نیشابوری در شروع و اوج نفوذ طالبان بر افغانستان به کشور سفر کرد و از نزدیک با جبهه مقاومت شاخه اندراب ارتباط برقرار کرد که حاصل آن سفر خطیر شد مستند "با مقاومت در هندوکش".
"با مقاومت در هندوکش"، آخرین اثر مستند ابوالفضل شکیبا بود که روایتی از جبهه مقاومت در برابر حکومت طالبان را به تصویر کشانده بود. خیرخواه فرمانده این گروه کوچک، پس از اتمام این مستند شهید شد.
درک حضور فضایی که گروه کوچک مقاومت در آن زیسته بود برای شکیبا در مستند "با مقاومت در هندوکش" تمام نشد. سفر او به سرزمینی که تحت استیلای طالبان بود، سفری خطیر به شمار میآمد که هر مستندسازی جسارت چنین نزدیک شدنی با سوژه را ندارد اما او رفت و مستند خویش را ساخت ولی سفرش به اتمام نرسید.
پس از مستند "با مقاومت در هندوکش"، شکیبا ناگفتههایی داشت که در قاب دوربین جای نگرفته بود و باید مجالی مییافت تا ناگفتههای سفرش را از ابتدای شکلگیری ایده تا انتها را روایت میکرد. کتاب "در مسیر اندراب" سفرنامه افغانستان است به روایت ابوالفضل شکیبا و دیدهها و ناگفتههای مستند "با مقاومت در هندوکش" که در حقیقت تکملهای بر همان مستند است که یاد و خاطره شهید خیرخواه را زنده میکند، مردی که در زمان ساخت مستند، شخصیت اصلی بود اما در هنگام نوشتن روایت سفرنامه، دیگر در این جهان حضور نداشت.
شکیبا با سوژه خویش به شدت درهم آمیخته شد و شد صدای جبهه انداربی مقاومت که دیگر گوشی برای شنیدنشان نبود. شکیبا به یاد خیرخواه و با همکاری مرتضآ آخرتی ترانهای در یادبود مقام و جایگاه فرمانده خیرخواه تهیه و تنظیم کردند و تقدیم شد به روان آن دلاور و سایر همرزمانش.
حالا، پس از آخرین اثر مستند ابوالفضل شکیبا، اثر مستند دیگری در همان حال و هوا و فضای آن روزهای جبههی مقاومت ساخته شده است که از زاویه دیدی دیگر بر روی پرده نقرهای نشسته است: "کلیکین تنهایی من".
"کلیکین تنهایی من" روایت روزهایی هست که فرزند فرمانده خیرخواه در کابل گرفتار آمده است و نمیتواند از اتاقی کوچک که در حکم خانهی اوست بیرون بیاید چون حضور طالبان در شهر چنان پر قدرت است که اعضای جبهه مقاومت نمیتوانند در شهر نمایان شوند و فرزند خیرخواه که یکی از وابستگان به این جبهه است باید در محلی مخفی بماند تا زمانی که زمینه انتقالش به جایی امن فراهم شود.
کلیکین که در زبان انداربی به معنای پنجره است با به تصویر کشاندن پنجرهای در شب آغاز میشود. بیرون از پنجره صدای تیراندازی به گوش میرسد. اتاق تاریک است و تنها کور سوی روشنایی از پنجره یک آپارتمان در بیرون به چشم میخورد. پنجره، تنها مَعبر و حد فاصل میان راوی و جهان خارج است. از پنجره میشود دیگران را دید و حضور دیگری را احساس کرد اما همین تنها را ارتباطی او با عالم خارج نیز بسته است و نباید حضور او را مخبران طالبان متوجه شوند.
ذات پنجره، دیدنی کردن آنچه را که در جهان خارج از اتاق است برای ما فراهم میآورد و جهان درون ما را به جهان خارج پیوند میزند. پنجره گذرگاهی است برای دیدن که ضرورتی انکارناپذیر در پیوند تنهایی انسان با جهان بیرونی است و دنیای درونی را به امر بیرونی متصل میکند. پنجره تنهایی ما را پُر میکند.
"کلیکین تنهایی من" روایت تک افتادگی انسانی است که در گوشهای از شهر کابل پنهان شده است تا از دست طالبان در امان باشد. این روایت مربوط به روزهایی است که هنوز فرمانده خیرخواه زنده بود و فرزندش جایی دورتر از او در میان طالبان زندگی میکند، زندگی با ترس و هراس.
"کلیکین تنهایی من" تنها یک پنجره برای دیدن دارد زیرا تمامی دریچهها بسته است.
۱۴۰۲/۱۲/۲
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ ساعت 19:28 توسط مجید نصرآبادی |
Crisis ...
ما را در سایت Crisis دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : greeka بازدید : 23 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1403 ساعت: 13:18