کانت خوانی [4] / 2 - 1 – مذهب اصالت عقل Rationalism / عقل گرایی در کلام:

ساخت وبلاگ

 

 

کانت خوانی [4]

مجید نصرآبادی

 

2 - 1 – مذهب اصالت عقل Rationalism

                                                       

عقل گرایی در کلام:

اهمیت عقل در مباحث دین شناسانه امروزه یکی از امور مهمی است که بسیار محل مناقشه قرار گرفته است. ادیان که در بدو تاسیس بر مبنای ایمان به امور قدسی شکل پذیرفتند، در گذر زمان به تاسی از فرهنگهای مختلف مجبور به پاسخ دادن به گزارهای عقلانی شده اند. مباحث فلسفی و کلامی از دیرباز تا به اکنون روابط میان عقل و دین را مورد بررسی قرار داده اند و گرایش های متفکرین به تایید ترابط میان عقل و دین، در پیدایی نحله های فلسفی و کلامی بسیار موثر بوده است.

کانت یکی از متفکرینی بود که در تفکیک میان عقل نظری و عقل عملی و توانایی های هریک از این دو ساحت عقل در شناسایی جهان و هستی نقش مهمی داشته است. او قدرت عقل نظری را در شناخت مبانی مابعدالطبیعه ابتر می داند، اما در آثار دیگرش سعی نمود که روابط میان عقل و  مبادی مابعدالطبیعه را سازمان دهی کند.

در این گفتار سعی بر این است که روابط میان عقل و دین را که منجر به شکل گیری نحله های فلسفی و کلامی گوناگونی در عالم غرب شده است مورد بررسی قرار دهیم تا هنگام کنکاش در آرای کانت، دورنمای بهتری از روابط عقل و نقل دینی داشته باشیم.

همان طور که در مباحث گذشته گفته آمد، عقل گرایی را در سه زمینه می توان بررسی کرد: عقل گرایی در فلسفه، عقل گرایی در کلام و عقل گرایی در روشنگری. در مقاله ی پیش به عقل گرایی در فلسفه پرداختیم و در این گفتار عقل گرایی در کلام را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

عقل گرایی در کلام در برابر ایمان گرایی قرار دارد و عقل را بر ایمان مقدم می دارد و اصول و حقایق دینی بر مبنای عقل اثبات می شوند نه ایمان.

این نوع عقل گرایی نیز به «عقل گرایی حداکثری»، «عقل گرایی اعتدالی» و «عقل گرایی انتقادی» تقسیم می شود. براساس نظریه عقل گرایی حداکثری یا افراطی، برای آنکه نظام اعتقادات دینی واقعاً و عقلاً مقبول باشد، باید بتوان صدق آن را اثبات کرد. در این دیدگاه، هر قضیه مورد پذیرش، یا آن چنان بداهتی دارد که جمیع عاقلان آن را می پذیرند و یا به کمک مقدسات بدیهی الصدق (ترکیبی پیشین) و قواعد استنتاج (احکام تحلیلی)، که آن هم بدیهی الصدق است، برای همه عاقلان به اثبات رسیده است. قضایایی که این شرط را احراز نکرده اند، شایسته تصدیق نیستند و پذیرش آن ها عاقلانه نیست.

هنگامی که عقل گرایی حداکثری را در مورد نظام اعتقادات دینی به کار ببریم، منتظریم که آن نظام به شیوه ای به اثبات برسد که جمیع عاقلان در جمیع زمان ها صدق آن را تصدیق کنند. پذیرش نظام اعتقادات دینی صرفاً بر اساس این معیار، معقول است. در عقل گرایی حداکثری، نه تصمیم شخص مؤمن، ایمان او را موجّه می کند، نه احساسات و عواطف او و نه چیزهایی از این دست. تنها توجیه کننده ایمان، اثبات حداکثری برای همه عاقلان در همه زمان ها و مکان ها است.

باورهای دینی در صورتی معقول به شمار می آیند که مبتنی بر قراین پایه ای یا گزاره ای باشند. این کافی نیست که فرد دین مدار صرفا به انتقادات وارد شده بر اعتقاداتش پاسخ بگوید؛ فرد دین مدار باید برای اعتقاداتش چیزی شبیه برهان در اختیار داشته باشد یا دلیل مثبتی برای صدق اعتقاداتش داشته باشد. عقل گرایان حداکثری به دو قسم مخالف دین و موافق دین تقسیم می شوند.

نظریه «عقل گرایی انتقادی»، نه عقلانیت حداکثری را می پذیرد و نه ایمان گرایی افراطی را و در عین حال معتقد است که امکان ارزیابی نظام های دینی وجود دارد ولی اثبات قاطعانه و همگانی آنها ممکن نیست. عقل گرایی انتقادی بیش از آن که بخواهد باورهای دینی و نظام های اعتقادی را به طور قاطع اثبات کند، بر نقش عقل در نقد اعتقادات دینی اصرار دارد. آیا عقل داور مناسبی برای احکام متافیزیکی هست؟ این نگرش، توجیه عقلانی باورهای دینی را نادیده گرفته و حکم قطعی را از خود سلب می کند؛ از این رو، ساختمان حکم قطعی را ویران کرده و به نسبیت می انجامد و معیار سنجش صحیح از ناصحیح را می گیرد. عقل گرایی انتقادی، بر مبانی تئوریک کانت استوار است. کانت چون به سنجش خرد ناب معتقد بود، می گفت راهی برای اثبات عقلانی گزاره های دینی از راه عقل نظری وجود ندارد و اثبات این گزاره ها امکان پذیر نیست؛ ولی راه هایی برای نقدشان وجود دارد.کانت معتقد است علت به نتیجه نرسیدن مباحث الاهیات، ساختار ویژه عقل بشر است پس باید ابتدا عقل را شناخت. او می گوید: عقل سه ساحت دارد: حساسیت، خیال و فاهمه. داده های حسی از راه حواس به عقل  راه پیدا می کنند و در عقل از دو کانال «مکان» و «زمان» می گذرند؛ سپس در عقل از دو قوه فاهمه یا عاقله به دوازده قالب که چهار دسته می شوند (کمیّت، کیفیّت، جهت و نسبت) می ریزند و احکام دوازده گانه درباره آنها صادر می شود. کانت ابتدا به فلسفۀ فلسفه پرداخت و سپسس به ذهن شناسی و معرفت شناسی روآورد؛ آنگاه به هستی شناسی رسید. او حکم را تصدیق می دانست ولی معتقد بود که بشر تنها «پدیدارها» را درمی یابد و نمی تواند به «پدیده ها» دست یابد. کانت تعریف فلسفه (درک حقایق اشیاء به اندازه وسع بشری) را تغییر نداد ولی توان انسان را در درک اشیاء به اندازه گذر از کانال زمان و مکان دانست؛ کانت معتقد است چون خدا، نفس و مفاهیم مابعد الطبیعه به زمان و مکان راه نمی یابند، به ادراک بشر درنمی آیند. پس عقل انتقادی توان اثبات و رد گزاره های الاهیاتی را ندارد. البته کانت نسبی گرا نبود و به عقل جمعی اعتقاد داشت و می گفت چنین عقلی در نزد همه ابناء بشر ساختاری یکسان دارد.

پوپر معیاری دیگر در معرفت شناسی ارائه کرد. او با نقد خرد ناب و نقد عقل نظری کانت، اثبات پذیری را رد و به سراغ ابطال پذیری رفت. وی معتقد شد که بشر نمی تواند گزاره های تجربی را به اثبات برساند ولی با تحلیل عقلی، قدرت ابطال آن را دارد. عقل گرایی انتقادی، به نوعی پیوند میان فلسفه استعلایی کانت و ابطال گرایی پوپر است.

ایان باربور در کتاب "علم و دین" می نویسد: از نظر کانت سرآغاز دین ودیانت در حوزۀ کاملا متفاوتی است، یعنی در احساس الزام اخلاقی انسان نه مسائل نظری متافیزیک، بلکه مسائل عملی اخلاق است که وجود خداوند را به عنوان اصل مسلم ایجاب می کند. کانت معتقدست که خداوند یک اصل مسلم نظام اخلاقی است. عقاید دینی در اصل، مسلماتی هستند که آگاهی ما از الزام اخلاقی، آنها را ایجاب می کند. وقتی که عمل ما ناشی از میل به ایفای وظیفه باشد، تایید ضمنی این اعتقاد است که جهان، یک نظام اخلاقی است. وجود یا حضور قوانین اخلاقی، مستلزم وجود مقنن هست که همانا مبداء و ضامن آن قوانین است. تلاش اخلاقی مستلزم (قبول یا وجود) یک نوع همبستگی بین فضیلت و نیک فرجامی است و ما طبعاً به مسلم گرفتن وجود «موجودی» رهنمون می شویم که با تضمین ثواب عادلانه فضیلت در حیات دیگر، عدالت را برقرار می سازد. بدین سان عقل عملی، به وجود خداوند و اختیار تصدیق می کند،حتی اگر عقل نظری نتواند وجود آنها را ثابت کند. کانت معتقد است که تجربۀ اخلاقی، اندیشۀ وجود حقیقی خداوند را موجه می سازد، ولی مبنایی برای دعاوی معرفت دینی فراهم نمی کند.

عقل گرایی اعتدالی یکی دیگر از ساحت های پذیرفته شده در عقل گرایی کلامی است که در فرهنگ اسلامی کاربرد دارد. در این دیدگاه عقل استدلال گر با کمک بدیهیات اولیه (مانند اصل تناقض و اصل علیت و ...)، گزاره های اصلی دین (اصول دین و برخی کلیات فروع دین) را به اثبات می رساند. 

این گرایشات مختلف عقل گرایی، زیرشاخه هایی دارد و باب بحث در آنها گشوده است و ما تنها اشارتی در میان آوردیم تا گسترۀ بحث را نشان دهیم.  

جهت مطالعۀ بیشتر:

-        ترابط عقل و دین و تاثیر آن بر فرهنگ اسلامی، عبدالحسین خسروپناه، مجله راهبرد فرهنگ، شماره 23، 1392.

-        عقل گرایی حداکثری و معتدل در دین شناسی، مسعود نورعلیزاده، مجله معرفت، شماره 78.        

 


برچسب‌ها: کانت خوانی Crisis ...
ما را در سایت Crisis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : greeka بازدید : 179 تاريخ : دوشنبه 13 آذر 1396 ساعت: 22:25