کانت خوانی [12]/ 3-3 - مذهب اصالت تجربه گرایی: دیوید هیوم David Hume (1711 – 1776)

ساخت وبلاگ

کانت خوانی [12]

 

مجید نصرآبادی

 

 

3-3 - مذهب اصالت تجربه گرایی:  دیوید هیوم David Hume (1711 – 1776)

"هیوم بود که مرا از خواب جزم اندیشی بیدار کرد"؛ این عبارت را کانت در اهمیت هیوم بودن، یادآوری می کند. کانت تا پیش از خوانش آثار هیوم، از پیروان عقلگرایی محسوب می شد و هنگامی که با آراء مهمترین فیلسوف تجربه گرای انگلیسی آشنا شد، خود را در جهانی دیگر از ظرایف عقلانی یافت. مراد از دگماتیک یا جزم اندیشی در فرهنگ کانت، پایبندی بی چون و چرا به استدلال های عقلانی است که آنها را خارج از محدوده ی نقد و بررسی می دانیم و مستدل بودن آنها را "پیشینی" درنظر می گیریم. جزمیت به معنای اعتقاد به حصول یقینی برای آدمی است که بی آن که طبیعت و ارزش و حدود عقل را بسنجد، ارزش شناخت آدمی را مسلم می گیرد. هیوم، کانت را وادار ساخت تا به نقد عقل و معرفت انسانی بپردازد و از منظری فراتر از عقل به امکانات و توانمندی های عقل نگاه اندازد و عقل را به صورتی محض مورد کنکاش قرار دهد. در این فرصت نگاهی گذرا به آراء دیوید هیوم خواهیم پرداخت تا از کلیات آن اطلاع یابیم.

هیوم منکر دو امر مهم شد: نخست آنکه مفهوم جوهر و بویژه نفس یا خود را به عنوان جوهر قائم بذات و مستقل، نفی کرد؛ و سپس از مفهوم علّیت انتقاد کرد.

 

هیوم معتقدست که همۀ آنچه ما از علّیت مشاهده می کنیم نوعی همبودی یا معّیت مستمر است و مسلماً تصور ارتباط ضروری نیز جزئی از تصورمان از علّیت است و مفهوم ضرورت را می توان با استفاده از اصل تداعی معانی توجیه کرد.

هیوم رابطه علیت را نفی می کند و پیوندی بین واقعه ای که در پی واقعه ای دیگر می آید، نمی بیند. وقایع با یکدیگر اقتران یا همبودی دارند نه ارتباط. هر رابطه ی علّی با دو تصور اساسی ارتباط دارد: کلّیت و ضرورت. در هر رابطه ی علّی باید کلاً هرجا و هرگاه فلان علت موجود شد، فلان معلول را در پی داشته باشد؛ و در هر رابطه علّی، معلول باید ضرورتاً در پی علت بیاید. هیوم گزاره های کلی و ضروری را که گزاره های متافیزیکی هستند را قبول نداشت و این سخن برای دوران او ثقیل می آمد. با استدلال های هیوم، حجیت استقراء و بنابراین بنیاد تفکر علمی متزلزل شد. اگر بناست همیشه B به دنبال A بیاید، پس آینده نیز مانند گذشته خواهد بود، اما هیوم این بنیاد استقرایی را با انکار مفهوم علیت از میان می برد.

 نمی توانیم استدلال کنیم که پدیدارها معلول جواهری اند که نه فقط ما آنها را هرگز مشاهده نکرده ایم، بلکه خود در اصل غیرقابل مشاهده اند و از این طریق نمی توانیم وجود خدا را اثبات کنیم.

هیچ تصوری از جوهر نداریم و تنها به تجربه، صفات بر ما مشخص می شود. آدمی جز مجموعه ای از ادراکات مختلف نیست که پیوسته در دگرگونی است و "خود" یا "نفس" ادراک پذیر نیست و نمی توان درباره خلود و بقای نفس چیزی گفت.

 هیوم از اصحاب تجربه گراست و چون پیشینیانش معتقدست که تصورات از بیرون به ما می رسند و ذهن ما چون دستگاه گوارش که غذا به آن می رسد و جذب و هضم می کند و یا چون کاغذی سفید که قلم تجربه برخی قواعد را بر آن املاء و انشاء می کند و روزانه بر آن چیزی جدید می نگارد. تجربه گرایان بجای اعتقاد به تصورات "پیشینی"به تصورات "پسینی" باور دارند و آنچه که از حس و تجربه به آدمی می رسد. این قول «هر آنچه که در عقل است از تجربه منشعب است» برای تجربه گراها سرلوحه شناخت شناسی است.

 

جهت مطالعه بیشتر:

کاپلستون، فردریک؛ تاریخ فلسفه، جلد پنجم، فیلسوفان انگلیسی (از هابز تا هیوم)، ترجمه امیر جلال الدین اعلم، تهران: سروش، 1375،

 


برچسب‌ها: کانت خوانی
+ نوشته شده توسط مجید نصرآبادی در پنجشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۶ و ساعت 11:22 |
Crisis ...
ما را در سایت Crisis دنبال می کنید

برچسب : خوانی,اصالت,تجربه,گرایی,دیوید, نویسنده : greeka بازدید : 198 تاريخ : يکشنبه 2 مهر 1396 ساعت: 7:28